مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگی ام بی خبرم
.
این همه فاصله ...ده جاده و صد ریل قطار
بال پــرواز دلـــم کــــو که به سویت بپرم؟!
.
از همان لحظه که تو رفتی و "من" ماندم و "من"
بین این قافیه ها گــم شده و در به درم
.
تا نشستم، غزلی تازه سرودم... که مگر
این همه فاصله کوتاه شود در نظرم
.
بسته بسته کدئین خوردم و عاقل نشدم
پدر عشـــق بسوزد کـــه درآمد پدرم!
.
بی تو دنیا به درک! بی تو جهنم به درک
کفــر مطلق شده ام... دایره ای بی وَتَرم!
.
من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تــو، من به تو نزدیک ترم..
:: برچسبها:
شعر ,
|
امتیاز مطلب : 107
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22